اين صبح كه روشنگر آفاق جهان است
گويي كه شب است، يلداي خزان است.
بر حسرت هيچ ارچه نشينيم به ديدار
همت بود اين پردة اسرار نهان است.
آن گرگ جگر خوار گرش نيست صفايي،
كين مسند قدرت نه خوشايند خران است!
بر محكمة عشق چو محكوم نگرديم
كين محكمهها كوشش ديوان و ددان است.
بر خيز ، ببر اين سر بيدردي و ترديد،
كه ايام بلندي و جوانيات روان است.
مي نوش ، بشو مست و بزن تيغ،
كين ديو به ره ، منتظر نسل جوان است.
بردار ز چشم آن لك بيجرئت و ترديد
پا نه تو بدين راه كين گونه عيان است؛
هر سوخته دل مي رود اين راه به مستي
هر شب زدهاي پاي در اين راه روان است.
با يك قدمت پست چقدر است قللها
پيروزي و سرمستي اين قوم خزان است.
من پيش قدم در ره قتل رخ روزم
اميد دلم باز به ديدار شبان است.
گويي كه شب است، يلداي خزان است.
بر حسرت هيچ ارچه نشينيم به ديدار
همت بود اين پردة اسرار نهان است.
آن گرگ جگر خوار گرش نيست صفايي،
كين مسند قدرت نه خوشايند خران است!
بر محكمة عشق چو محكوم نگرديم
كين محكمهها كوشش ديوان و ددان است.
بر خيز ، ببر اين سر بيدردي و ترديد،
كه ايام بلندي و جوانيات روان است.
مي نوش ، بشو مست و بزن تيغ،
كين ديو به ره ، منتظر نسل جوان است.
بردار ز چشم آن لك بيجرئت و ترديد
پا نه تو بدين راه كين گونه عيان است؛
هر سوخته دل مي رود اين راه به مستي
هر شب زدهاي پاي در اين راه روان است.
با يك قدمت پست چقدر است قللها
پيروزي و سرمستي اين قوم خزان است.
من پيش قدم در ره قتل رخ روزم
اميد دلم باز به ديدار شبان است.