۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه

سفر را دوست مي دارم

سفر را دوست مي دارم، سفر را
نياز هر غريب بي‌اثر را،
سراب پيش روي رهگذر را،
سفر را دوست مي دارم، سفر را.
به غربت در گذر روز و شب و ماه،
نه اميدي مرا بود و خبر را،
ندانستم كه فرداها بيامد،
كه هر روزم همه از هيچ پر بود؛
وز اين غربت بجز تنهايي ام را
بجز ترياق روز درهايم،
نه ياري بودم و نه همدمي بود،
نه عهدي بودم و نه دلبري را،
من و تنهايي و دل خستگي ها،
همه با هم مثال يار بوديم،
كه تنها ياور من خلوتم بود.
كه ناگه يادم آمد اين سفر را،
سفر را دوست مي دارم، سفر را.
مرا اميد آمد، شور آمد،
مرا دلدار آمد، يار آمد؛
مرا آمد خبر از روي يارم،
ز خاكم، موطنم، بوي ديارم
نشاط و شادِماني كار من شد،
همه اميد آمد زندگاني،
كنون ديگر نه از دنيا فراري،
نه ديگر خلوتم را دوست دارم،سفر را دوست مي دارم، سفر را!

سلام

نمي‌دانم چرا اينقدر احساس راحتي و آزادي مي‌كنم ؟ اين همه رنج جان‌فرسا است و من ، بي‌خيال و فارغ از آنها ، در ساية توهمات و خيالهاي كودكانة خويش ، آسوده دراز كشيده‌ام و فقط به گذر زمان مي‌نگرم .
راحت نه منم كه از زير بار اين مسئوليت انساني ، بي‌خيال و بي‌هيچ دردي شانه‌ خالي مي‌كنم و نه آنان كه جز ظاهري انقلابي و روشن‌فكر ، چيز ديگري در بساط ندارند ؛ آسوده و راحت آن است كه دغدغة اثبات وجود خودش و تلاش به نيل هدف وجودي‌اش ، در رأس كارش باشد . آنكه تمام تلاشش را ، جز در راه عشق و آرزويش نمي‌گذارد يك آسماني است .
مگر كوريم ، مگر اين درد و رنج را ، با اعماق وجود خويش احساس نمي‌كنيم ؟ مگر مي‌شود بي‌خيال و بي‌هيچ احساسي از كنار كودكي گذشت كه به خاطر فقر پدرش ، به خاطر يك لقمه نان و به اميد يك سرپناه گرم ، از تحصيل و سواد و علم محروم شده‌است ؟ اين سيل بيكار و معتاد را با كدامين دين و مذهب و انديشه مي‌شود توجيه كرد ؟ مي‌شود فرداي مملكت را ، فارغ از امروزش پاك و نيكو كرد ؟
گاهي خجالت مي‌كشم بگويم آدم هستم و سرمشقم علي(ع) است ؛ حال آنكه همين الگو و اسوة من ، طاقت ديدن يك فقير را نداشت كه با آن عظمت و بزرگي‌اش ، هر شب سر به چاه مي‌برد و از ديدن آن همه درد و رنج ، به درگاه خداوندش پناه مي‌برد .
آيا اين همه درد و رنج و اينقدر دل‌سنگي و كفر ، فقط زادة اين شب ظلماني و تاريك است ؟ پس ما ، انسانيت و هم‌نوع نگري چيست ؟ چرا گناه خويش را ، مخلوط گناهان ديگران مي‌كنيم و از وظايف اصلي خويش فارغ مي‌شويم ؟
آنجا كه من ، حتي زحمت تفكر و تأمل در خودم را نمي‌دهم ، چگونه فرصت خواهم يافت تا به دركي از اين جامعه برسم .

از تمام دنیا. پای سالم، کفش خوب

از تمام دنیا. پای سالم، کفش خوب

یادگار عهد شباب

یادگار عهد شباب

رفع حستگی، بی مزد و منت

رفع حستگی، بی مزد و منت

یادگار روز غم

یادگار روز غم