جامي است همه سراي ميهن
هر گوشه كنار تشنه دارد،
ره دارد و راهزن هم
افزون ز هزار گرگ دارد،
دشتي است هزار غارت و باز
عزمي است كه قصد حمله دارد،
اي دوست اگر ز من بپرسي
كين خاك توان دگر ندارد،
خاك است طلاي ناب و اعلا
كين گونه حريف كهنه دارد،
مرغ است هزار كنج خانه
همسايه ز اين شغال دارد
تا هست دو چشم تيز خواهد
آن كو ثمري ز مرغ دارد،
امروز هزارها زمرد
اينگونه درون سينه دارد
در كوه، درون چاه، در دشت
در غيرت ما نهفته دارد.
هر گوشه كنار تشنه دارد،
ره دارد و راهزن هم
افزون ز هزار گرگ دارد،
دشتي است هزار غارت و باز
عزمي است كه قصد حمله دارد،
اي دوست اگر ز من بپرسي
كين خاك توان دگر ندارد،
خاك است طلاي ناب و اعلا
كين گونه حريف كهنه دارد،
مرغ است هزار كنج خانه
همسايه ز اين شغال دارد
تا هست دو چشم تيز خواهد
آن كو ثمري ز مرغ دارد،
امروز هزارها زمرد
اينگونه درون سينه دارد
در كوه، درون چاه، در دشت
در غيرت ما نهفته دارد.