صداي پاي شب تنها سكوت است
جنون ديو شب تنها چراغ است
خموشان خفتگان شب پرستند
و بيداران به مرگ خويش بيدار.
در اين بيپاسبان شهر مهآلود
در اين بيعابر مخروبه شهر،
من و اين مرده ايمان و اميد
به دنبال نشاني از تو هستيم،
شغال بيپناهي در پي مرغ
و روباهي خيال طعمه دارد
هراسانم مبادا دل ببندد
بر اين بي جان ايمان و اميدم،
يكي از دورها ميآيد اما،
تو گويي لالهاي از لالهزار است،
صداي پاي او جنس سكوت است
نفسهايش تو گويي ساكت و سرد،
من از خود بارها مي پرسم اي خويش!
چگونه زنده آن بيجان شهيد است؟
سئوال بيجوابم را جواب است
خروش آن كبوتر در بر دام،
كه اي ابله چو جان خفتگان است،
شب و جلاد و ظلم و زور و بيداد!
جنون ديو شب تنها چراغ است
خموشان خفتگان شب پرستند
و بيداران به مرگ خويش بيدار.
در اين بيپاسبان شهر مهآلود
در اين بيعابر مخروبه شهر،
من و اين مرده ايمان و اميد
به دنبال نشاني از تو هستيم،
شغال بيپناهي در پي مرغ
و روباهي خيال طعمه دارد
هراسانم مبادا دل ببندد
بر اين بي جان ايمان و اميدم،
يكي از دورها ميآيد اما،
تو گويي لالهاي از لالهزار است،
صداي پاي او جنس سكوت است
نفسهايش تو گويي ساكت و سرد،
من از خود بارها مي پرسم اي خويش!
چگونه زنده آن بيجان شهيد است؟
سئوال بيجوابم را جواب است
خروش آن كبوتر در بر دام،
كه اي ابله چو جان خفتگان است،
شب و جلاد و ظلم و زور و بيداد!